جعفرخان زند
جَعْفَرْخانِ زَنْد (مق ٢٥ ربیع الآخر ١٢٠٣ق / ٢3 ژانویۀ١٧٨٩م)، هفتمین حاکم از سلسلۀ فرمانروایان زندیه و پدر لطفعلیخان زند. از آنجایی که گفتهاند به هنگام مرگ ٣٥ تا ٤٠ سال داشته است (نک : کوهمرهای، ٣٥٢)، تولد او را میتوان میان سالهای ١١٦٨-١١٧٣ق دانست.
نخستین اشاره به او در مآخذ، مربوط به زمانی است که پدرش صادقخان با دریافت خبر مرگ کریمخان زند (١١٩٣ق / ١٧٧٩م)، از بصره به حوالی شیراز بازگشت و جعفرخان پسر بزرگ خود را برای کسب اطلاع از اوضاع پایتخت زندیه، به شیراز فرستاد. جعفرخان پس از ورود به شهر، از نیت زکیخان، برادر ناتنی کریمخان، برای از میان برداشتن رقبا آگاهی یافت و پدرش را از ورود به شهر برحذر داشت (ابوالحسن مستوفی، ٤٦٩-٤٧٠؛ نیز نک : موسوی، ٢١٩-٢٢٠).
پس از خلع ابو الفتحخان زند (ه م)، صادقخان که اینک به سروری زندیه رسیده بود، جعفرخان را با سمت حکمرانی عراق عجم (نواحی مرکزی ایران)، و در واقع برای مقابله با علی مرادخان زند، به اصفهان فرستاد، اما جعفرخان در برابر لشکر علی مرادخان زند، به سرکردگی محمدطاهر خان زند تاب نیاورد و به شیراز بازگشت (ابوالحسن مستوفی، ٤٩٨؛ نیز نک : کلانتر، ٧٥؛ شیرازی، ٤٠).
زمانی که جعفرخان در ١١٩٥ق / 1781م برای سرکوب سران ایلات کهگیلویه در بهبهان به سر میبرد (ابوالحسن مستوفی، ٥٧٤-٥٧٦؛ شیرازی، همانجا)، علی مرادخان شیراز را در محاصره گرفته بود و جعفرخان از سوی پدرش برای مقابله با علی مرادخان، به پایتخت احضار شد، اما علی مرادخان با او از در دوستی درآمد و جعفرخان به اردوی علی مراد پیوست (ابوالحسن مستوفی، ٥٧٧ -٥٧٩؛ نیز نک: کلانتر، ٧٧-٧٨؛ موسوی، ٢٣٩-٢٤٠)؛ به همین سبب، جعفرخان نهتنها از عقوبتهای سختی که پدر و برادرانش بدان دچار شدند، رست (نک : ابوالحسن مستوفی، ٦٢٢-٦٢٣؛ شیرازی، ٤٥)، بلکه در زمرۀ امرای علی مرادخان نیز درآمد و در ١١٩٦ق از سوی او مأموریت یافت تا سرکشی خسروخان، والی اردلان و عبدالله پاشا را در نواحی کردستان سرکوب کند (ابوالحسن مستوفی، ٦٤٩-٦٥١؛ نیز نک : موسوی، ٢٤٥). همچنین مأموریتهایی در نقاط دیگر مانند آذربایجان و زنجان نیز به او محول شد (همو، ٢٥٤-٢٥٥؛ شیرازی، ٤٦). با این همه، پس از شکست علی مرادخان از آقا محمدخان قاجار در ١١٩٨ق، و تشدید بیماری او، جعفرخان با استفاده از فرصت، علم مخالفت برافراشت و از زنجان رو به سوی اصفهان نهاد. علی مرادخان نیز پس از اطلاع از اقدام جعفرخان، با وجود بیماری، از تهران به سوی اصفهان به راه افتاد، ولی نزدیک شهر در صفر ١١٩٩ / ژانویۀ ١٧٨٥ درگذشت (ابوالحسن مستوفی، ٦٨٦-٦٨٨؛ نیز نک : کلانتر، ٨٣؛ شیرازی، ٤٨).
این زمان، باقرخان خراسکانی، حاکم وقت اصفهان، با تصرف اموال و خزاین علی مرادخان، در صدد کسب قدرت برآمد و سپاهی نیز برای مقابله با جعفرخان به بیرون اصفهان گسیل داشت، اما سرانجام کاری از پیش نبرد و راه جعفرخان برای ورود به شهر، با یاری جمعی از طوایف و ایلات هموار شد و او در ٦ ربیع الاول ١١٩٩ به اصفهان درآمد (موسوی، ٢٥٨-٢٦١؛ کلانتر، ٨٤-٨٥؛ ابوالحسن مستوفی، ٦٨٧-٦٩٠؛ شیرازی، ٤٩). آنگاه میرزا محمد حسن حسینی فراهانی وزیر صادق خان را به مقام وزارت برگماشت و برای برخی ولایات دیگر نیز حاکمانی منصوب کرد (ابوالحسن مستوفی، ٦٩٣-٦٩٤).
اکنون بزرگترین رقیب جعفرخان، آقا محمدخان قاجار بود، اما دو سپاه ارسالی جعفرخان برای مقابله با او، ناکام ماند (همو، ٦٩٧-٦٩٩؛ نیز نک : موسوی، ٢٦٢-٢٦٥؛ کلانتر، ٨٦-٨٧) و خان قاجار رو به سوی اصفهان نهاد و جعفرخان که در خود توان مقابله با او را نمیدید، به سوی شیراز گریخت (موسوی، ٢٦٧-٢٦٨؛ کلانتر، ٨٧-٨٨؛ ابوالحسن مستوفی، ٧٠٠؛ نیز نک : فرانکلین، ١٠٠). در شیراز نیز گرچه حاکم آنجا، صید مراد خان از هنگام مرگ علی مراد خان، در هوای کسب قدرت بود، اما سوء رفتارش با مردم موجب شد تا کاری از پیش نبرد و سرانجام با مساعی اعیان شهر، جعفرخان در اوایل جمادی الآخر ١١٩٩ به شیراز وارد شد (کلانتر، ٨٩؛ شیرازی، ٥٢-٥٣؛ نیز نک : فرانکلین، همانجا).
آقا محمدخان پس از تسخیر اصفهان، با ایلات بختیاری در جنگ شد و جعفرخان با استفاده از فرصت، زمام ولایت فارس را به پسرش لطفعلی خان سپرد و خود عزم اصفهان کرد (موسوی، ٢٧٠؛ شیرازی، ٥٣-٥٤؛ ابوالحسن مستوفی، ٧٠٠-٧٠٢). جعفرخان در ماه شوال به اصفهان درآمد و نخست به سرکوب باقرخان خراسکانی ــ که در قلعۀ تبرک تحصن گـزیده بود ــ پرداخت و همزمان، بخشی از نیروی او توانست کاشان را به تسلیم وادارد (همو، ٧٠٣- ٧٠٥؛ نیز نک : شیرازی، ٥٤-٥٦؛ موسوی، ٢٧٣).
پس از تصرف اصفهان، جعفرخانْ اسماعیل خان زند را بهسرکوب سرکشان مناطق غرب ایران گسیل داشت، اما اسماعیل خان خود در بروجرد سر به عصیان برداشت. جعفرخان برای سرکوب او از اصفهان به راه افتاد و گرچه اسماعیل خان نخسـت از برابر او به سوی همدان گریخت، اما بعد اتحاد میان او و یکی دو تن دیگر از سران منطقه، در بهار ١٢٠٠ق، جنگی پدید آورد که جعفرخان در آن به سختی شکست خورد و تا اصفهان عقب نشست (ابوالحسن مستوفی، ٧٠٦-٧١٢؛ شیرازی، ٥٥-٥٧؛ کوهمرهای، ٣٤٩).
جعفرخان پس از آنکه توانست بر سرکشی حاجی علیقلیخان در کازرون و نواحی اطراف آن غلبه کند (ابوالحسن مستوفی، ٧٣٠-٧٣١؛ شیرازی، ٥٩-٦٠؛ کوهمرهای، ٣٥١)، کرمان را نیز به قلمرو خود افزود (ابو الحسن مستوفی، ٧٣٥؛ قس: وزیری، ٥٨-٥٩)، اما در جریان لشکرکشی به یزد در ١٢٠٢ق از حاکم آنجا، محمدتقیخان شکست خورد و بار دیگر به شیراز بازگشت (ابوالحسن مستوفی، ٧٣٦-٧٤١؛ شیرازی، ٦٠-٦٢؛ شریف، ٣٠٠-٣٠٢).
در محرم ١٢٠٣ جعفر خان بار دیگر برای فتح اصفهان کوشش کرد، اما با حرکت آقا محمدخان از تهران بدان سوی، به شیراز بازگشت (ابوالحسن مستوفی، ٧٥١-٧٥٣؛ شیرازی، ٦٦-٦٧). در غیاب لطفعلیخان که برای سرکوب طوایف لار در آن نواحی بهسر میبرد (نک : شیرازی، ٦٧-٦٨)، جمعی از زندانیان جعفرخان ــ حاجی علیقلیخان، صید مرادخان و برادرانش و پسران علی مرادخان ــ با استفاده از فرصت و بیماری جعفرخان، توطئهای درچیده، به سرای او در ارگ یورش آوردند. گرچه جعفرخان بهمقابله پرداخت، اما سرانجام از پای درآمد و سرش را از فراز ارگ به زیر انداختند (ابوالحسن مستوفی، ٧٥٧-٧٦٠؛ نیز نک : شریف، ٣١٢- ٣٢٠؛ شیرازی، ٦٨-٧١؛ کوهمرهای، ٣٥١-٣٥٣؛ برای مدفن او در آستانۀ شاهچراغ، نک : اشرف، ٥٩-٦٠).
از مؤلفان این دوره، میرزا محمد صادق موسوی نامی اصفهانی (د ١٢٠٤ق) را میتوان نام برد که اثرخود، تاریخ گیتیگشا را به خواست جعفرخان نگاشت (ص ٣).
مآخذ
ابوالحسن مستوفی، گلشنمراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ١٣٦٩ش؛ اشرف، اسماعیل و فاضل انواری، «محل قبر صادقخان و جعفرخان زند»، یادگار، تهران، ١٣٢٥ش، س 3، شم 3؛ شریف، عبدالکریم، «ذیل»، تاریخ گیتیگشای موسوی اصفهانی، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1363ش؛ شیرازی، علیرضا، تاریخ زندیه، به کوشش ارنست بئیر، تهران، ١٣٦٥ش؛ فرانکلین، ویلیام، مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، ١٣٥٨ش؛ کلانتر، میرزا محمد، روزنامه، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ١٣٦٢ش؛ کوهمرهای، زینالعابدین، ذیل و حاشیه بر مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ١٣٤٤ش؛ موسویاصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ١٣١٧ش؛ وزیری، احمدعلی، جغرافیای کرمان، به کوشش باستانی پاریزی، تهران، ١٣٥٣ش.